تلاشگران شور آفرینان وادی کوه
تلاشگران شور آفرینان وادی کوه
کوهنوردی یک روش زندگی ست/زندگی که قوی ترین عضو گروه به پای ضعیف ترین راه می رود.
راهی که بی حقوق است و رقابت بی معنا/ کوهی ها نیاز به کف و سوت ندارند.
منجی بی منت یکدیگرند / دل جوانان را به سنگ و صخره بند کرده، تا دل به ننگ نبندند.
مزد کوهیان معراج روح است و تشویقشان نوازش باد / قانونشان عشق است و قانون گذارش معشوق.
عشق به طبعیت عشق به زندگی ست / و زندگی تجلی عشق است و مرگ آنجاست که عشق نیست.
و این باور ما نیست زندگی ماست.
مدتی است خاطرات، فعالیت، غم و شادی و تصاویر پاک باختگان کوهستان را از نظر می گذرانم. چیزی که از همه چیز بیشتر آزار دهنده، به چشم می خورد. روحیه "زنده کش مرده پرستی ست"و غمگساری. منتظریم برای اشک ریختن، کیلومترها راه می رویم تا یادی کنی بی روح در کنار کسانی که تا دیروز روز شمار مرگ بودند. غافل از اینکه همین انسان تا چندی قبل در این دنیای وانفسا به سختی هوا را به ریه می کشاند، محتاج یک تلفن یک پیام و... بود.
کم نیست و نبود عزیزانی که هنوز در قید حیات هستند و تاًثیری به سزایی در روند رشد کوهنوردی کشور داشته اند، که با هزاران تاًسف یا از یاد رفته اند. یا از یاد برده اند. یا خواستند از یاد بروند. حیف از تاًثیری که می تواند این افکار، اندیشه پاک و تجربه داشته باشد. اما این عزیزان یادشان و به سرعت نامشان نیز به بوته ی فراموشی سپرده می شود. این تفکر آزار دهنده باعث شد بعد پرواز مهدی عمیدی دیگه دستم به قلم ناید. بارها چیزی نوشتم اما دلخوری کشنده باعث شد کناری بیندازم... سر در عکس ها داشتم. می توانستم برای هر کدام صفحاتی را سیاه کنم. دلخور خود شدم و همه که چرا بقیه را نمی یابم. دریغ از یک پاره خط، عکس و یادی....
تعدادی از عکس ها را با محبت دوستان یافتم، بعضی هم یا نبود یا فراموش شد برای ارسال. به نظم در آوردم تا شاید یادی باشد ماندگار از این بزرگان تاریخ ساز بلکه بدانند در قلب ما جای ویژه دارند و بدانند اگر رشد، آموزش و... بوده حتماً جسارت و از خود گذشتگی این عزیزان اثری ویژه داشته. حیف یافتن عکس تعدادی مهربان میسر نشد که اگر بود می شد یادی جانانه کرد از اینها که نیافتم از جمله زنده یاد حراستی و عزیزی و...که امید مرا ببخشایند.
از پایین راست به چپ: لیلا اسفندیاری: طول کوهنوردی زیادی نداشت اما کیفی کار کرد اگر چه می شد کمک کرد زنده بماند.../ معصوم نجاریان: اینم از ایران فرا تر نرفت اما تو قلب خیلی ها جا باز کرد می گی نه برو از دانش آموزی جنوب شهر تهران بپرس و یا.../جعفر ناصری: با چه پاکی، صداقت و حرارتی "موستاق آتا"آمد، با دوستش کوروش عزیز عاشقانه صعود کرد حیف و صد حیف در موج بدی افتاد. / مقبل هنر پژو: دلاوری خوش ستیز.کلام فرهاد عضو تیم امداد گاشربروم شاید براش کافی بود که بعد پروازش با هِق هِق گریه گفت" کاش قدر زحمات اون چند روزه امداد گاشربروم یک سال 82 رو می دونست الان زنده بود". هنوز در عجبم از قدرت و شهامت/ "ابراهیم شیخی" چه ساده و حیف رفت یادش بخیر مدام می گفت "همه غولن"./ فرشاد خلیلی: مربی. کوه. بهمن. دوست، مهربان و فداکار کاش هرگز کلاس بهمنی نبود. دلم لَک زده برای او در دمیر کازیک، اسپانتیک و.../ مهدی اعتمادی فر: آزاد بود و رها همان گونه نیز پر کشید. سخته برام از او نوشتن. سخت تر از هر صعودی. در سفر بود و من نیز، اورست را صعود کرد. هم کلامش شدیم گفت دارم میرم لوتسه گفتم /"مهدی عمیدی" عزیز حرف استاد اسماعیل زاده را به تو می زنم، اگر بمیری هرگز تو را نمی بخشم. همین. بغض لعنتی امانم نمی ده. /"محمد اوراز": تو با رفتن تاًثیر خوبی در کوهنوردی کشور گذاشتی، ولی ای کاش. ایکاش فقط 24 ساعت صبر می کردی، الان سلطان به حق 8000 متری ها بودی آخه تو واقعاٌ حقت بود حیف شد..../ گاشربروم یک توی اون کوران صعود قرار شد بعد برگشتن محمد وام جور کنه با داود سه نفری بریم قله ی کی دو تا این شد محمد پرواز کرد مدتی بعد زنگ زد" عمو دارم میرم کی دو" گفتم “داود خادم” عزیز تو رو خدا فکر کن تو کنار بچه ها می تونستی کار کنی تک بیفتی شاید؟! حیف.../ عباس جعفری: تو سختی زیاد کشیدی تو خوب شدی و بهترین کلام تو کومه ی آتش بود و شاتر دوربینت گرمای دل صد حیف زود رفتی.
ردیفی بالا به همان سمت: سامان نعمتی: دلاور خطه ی عشق. غریبانه آمدی و دلاورانه رفتی یاد ادب و معرفتت تو جونمه./ ابراهیم گودرزی: معلم فداکار، محبوب بروجرد، دلسوز و عاشق صداقت. چه پروازی کردی یادت بر بلندای قله سه کوزان جاودان./ اسماعیل متحیر پسند: جایت خالی ترانگو صعود شد دلتنگ نشو.../ ز بوسیدنی های این روزگار همانا بود دست آموزگار ممنون فریدون اسماعیل زاده: چیزها آموختیم از دریای معرفت، صداقت و... هنوز یادت دلسوزی و گرمای قلبت تو دل ماست./ یادته عیسی میر شکاری: مهربان جان کمپ آخر موستاق روزگار بدی بر تو گذشت. هم کلام شدیم، من بر آن اساس گفتم، سخته گفتی تمرین دارم، اگر صعود کنم پولم رو میدن. ولی تو و اصرار کردی... کاش کاش گاشربرومی ها بودند تو الان بودی ولی آنها باید میرفتند؟! /حسن زرافشان: عاشق زندگی. معلم خوب زیستن و پایداری./ منصور علیپور: بالای کلاهک مسیر مستقیم جانپناه ها بیستون بدون حمایت بالا آمد. اشکمان درآمد. گفتم منصور برات زوده احتیاط... و تو رعایت نکردی، دو هفته بعد در مسیر قرارگاه تو آغوش گشودی. و ما غمگین آمدیم شهر غم زده ات/ حامد مترجمی کنارش ناصر غلامی: دو کبوتر عاشق زنجان هنوز بند بند بیستون، شیرزادی و...یادشونه، کاش کسی بود و اون روز نمی گذاشت بی کلاه بروید اون موقع الان بودید همچنان خوب./ عمو صفر نقوی: پدر و راهنمای مهربان. علم کوه بی تو رنگ و بویی ندارد یاد خاطرات شیرینت در یاد ماست.
ردیف بالا تر سومی: شهریار فداکار: فدارکار زنجانی، جوان قبراق اما بهمن آزاد کوه بی رحم و بنیان کن../ قدیر یزدانی: میدونی عزیز یاد بیستون و شرط بندی فرود اس از نوک درخت با بدن لخت و عاقبت اورژانس افتادم. یاد باد صعود های فری سلو و زحمات شما نازنین./ حسین مقدم: دلاور همدان. جسورانه کار می کرد. به یار اعتماد داشت. یادمه با یزدانی پس از صعود سرعتی مسیر لهستانیها از گرده فرود می آمدیم، با چوبریزان از طاقچه قمقمه مسیر همدان را می گشود. مردد بود. میخ کم داشت. وقتی راهنمایش کردم، چونان عقابی تیز پر پرید و جیغ محمود... /خلیل عبدل نیکو: می دانم. می دانند تو بعد رفتن فریدون شکستی نه من باور ندارم تو مغلوب غار پراو شده باشی تو در اوجی...گل اشک همدانی ها تقدیم وجود نازت./ موسی صفری: کوه صداقت. شناگر خلیج همیشه فارس دلاور بندر عباس.../ سیامک غضنفرزاده: شیر مرد تبریز. مربی ارزنده. عاشق. کاش باز دمیر کازیک تکرار می شد با تو فرشاد و حسنین عاشق خنده های تو صداقتم. / عمو رسول نقوی: مرد کوچه سارهای سیاه سنگ تا سختون های هیمالیا به طروات چشمه های جوشان علم./ علی طاهری چه خوب اراکی ها تو را می شناسند ما نیز افتخار می کنم تو بی ادعا چون پدری مهربان کسیه هامان را پر خوردنی می کردی یاد اون نوشته ها تو بسته های تنقلات در کمپ های بالا نیرو می داد قدر دان زحماتت هستیم./ رضا کفاش: مربی عزیز. سال قبل. نپال از سفری سخت برمی گشت. خسته بود و راضی./ آقای محسن عبدلی: من کوچک بودم میامدی شیرپلا. آخرین باز آموزی چقدر صادقانه از خودت، قدیما و.. قدردانی کردی. ردیف پنج: سید حمید صدیقیان: پیشتاز در ره دوستی، عاشقی شوریده سر و مربی مهربان./ محسن نوری: سالها رنج دوران برده ای ای دوست./ نعمت اخضری: آنچنان فریدون به نیکی از شما یاد می کرد که آرزویم بود زیر دار و درختی استکانی چایی زِ دستان پُر مِهرت بستانم./ رضا زارع: یاد باد اورست 77 یا... تکیه کلامت شده بود"ماها هیچ وقت نمی تونیم هم رو فراموش کنیم آخه با هم تا یک قدمی مرگ رفته ایم"، یاد روزگار خوش با هم بودن خوش ماکالو بعد برگشت اون شب سخت و دیر گذر./ حسن نجاتیان: سکوی علم چال کوران صعود ها روز قبلش جناب عزت برق لشکری ما را نصیحت کرد که شما حسنین با هم کار کنید. این شد جرقه ی صعود 3.27 دقیقه فرانسویها. یاد خنده و صدای نازنین حسن تو دیواره ها و گاشربروم 2 هنوز تو گوشم زنگار می بنده./ بین بابا عمو اقبال افلاکی: واسه تو میشه ده ها صفحه رنگین کرد. برادری کردی، هم پدری تو ناز بودی و هستی. / صادق آقاجانی: چیزها آموختیم از مدیریت، درایت، انصاف و خیلی چیزهای شما بزرگوار، خیزی که به کوهنوردی دادید هنوز شررهای پر فروغش پیداست، صادقانه می گویم حیف شما سکان ورزش را رها کردید حتماٌ تا به حال ایران صاحب مسیر های زیبایی بود در برف های هیمالیا. بنویس این جامعه محتاج تجارب شماها هستند. دلتنگ احوال پرسی های شماییم./ کیومرث بابازاده: سالها قبل علم کوه و بیستون گرمای سرانگشتان این تلاشگران را حس کرد. و هیمالایا سالهای خیلی دور با نام اینها آشنا شد./ حشمت حیدریان: بیاد دارم اولین مسیر بلند بیستون- قوش که با همت ایشان و دوستان گشایش شد، افتخار اولین صعود نصیب ما و تعدای دیگر گردید تماس گرفت "مش حسن دَس خوش"همیشه این بزرگواره یاور کوهی ها بوده. / جناب رحم دل: جان و دل از برای تشکیلات سوخته، دلسوز، حساس، و عاشق دماوندی ها/ حسین قربانی: پیر کوهها، پیر تشکیلات، دل سوخته، یادش بخیر در شاد ترین و زیباترین دقایق اوراز داد می زد حسین قربانی یِرین بُوش.
عکس بالا راست: 4 فاتح اورست 77 نجاریان، اوراز، اولنج، چشمه قصابانی. پیش کسوت شعر و کوه
جواد اسماعیل زاده: همیشه با شعر، "نمی رسیدم و می رفتم" ما را به تلاش وادار می کرد، خیلی از اولین کسانی که عشقشان دود کوه بود با زحمات ایشان بر بلندای این کوه بلند رسیدند./ غضنفر سفیدگری: یک دنیا شور و حرارت در بودن، ساختن. نمونه یک انسان پاک. / حشمت ا... شیرزادی: عاشقی از منظومه ی شیرین و فرهاد، اگر چهره غم زده اش را گذاشتم خواستم یادی کرده باشم از بغض کردناش، دل نگرانیاش و دلسوزی یار گونه اش. مهربانه سر کج می کرد تا خدای بیستون ما رو سالم پایین برساند./ اگه یه موقعه ای حوس دیدن عکس خوب بِسرت زد و یا اجرای برنامه ای بی نقص بیدرنگ باید رفت سراغ "سعید اردبیلی" ناز هِمدان./ مانگ هلات یعنی تلاش چند ساله ی این مرد، هر جا صعود سختی بود، ردی از سر انگشتان نازش پیدا. خیلی از مربیان مدیون نفس گرم "استاد باقر عیوضی" هستند./ اگه خواستی دنبال کسی بگردی که از کوه، درد. زخم. از دل نوشتن، غصه ی صغیر و کبیر خوردن بنویسه باید بی درنگ رفت سراغ دکتر "حسن صالحی" مجله کوه./ یه وقت اگه هوس شنیدن خاطرات ناب از هیمالیا خودشهم برای سالهای دور با نشستن پای سخنان گرم "عزیز خلج" به اوج ها سفر خواهی کرد. همو که زحمت اعزام اولین ها را کشید. حالا هم عزیز خان با غضب نگاه و اشاره منو نشونه گرفته انگار میخواهد به سیبل شلیک کُنه یکی نیست بگه عمو صورتِ هفتاد روز موندن تو برق آفتاب که دیگه نباس تَر گُل و وَر گُل باشه که.... خاک پای عاشقان ایران زمین توتیای چشمم باد. ارادت حسن نجاریان.
سر آخر عکس بالا: یاد باد تلاش عزیزان و کسب عناوین برتر و تجلیل در حضور ریاست جمهور وقت
+ نوشته شده در سه شنبه دهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 20:14 توسط ح. نجاریان
|