این داروخانه ها هم فهمیدن

ما تو این مملکت تا کجا جر خوردیم

 که هروقت میری دارو بگیری

بقیه پولتو چسب زخم میدن

کودکی


 پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
...
پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو
بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی
طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان
مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما
قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ

 
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
 
خنده های کودکی پایان نداشت

 
هر کسی رنگ خودش بی شیله بود
 
ثروت هر بچه قدری تیله بود

 
ای شریک نان و گردو و پنیر !
 
همکلاسی ! باز دستم را بگیر

 
مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
 
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

 
حال ما را از کسی پرسیده ای؟
 
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

 
حسرت پرواز داری در قفس؟
 
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

 
سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
 
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

 
رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
 
آسمان باورت مهتابی است ؟

 
هرکجایی شعر باران را بخوان
 
ساده باش و باز هم کودک بمان

 
باز باران با ترانه ، گریه کن !
 
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

 
ای رفیق روز های گرم و سرد
 
سادگی هایم به سویم باز گرد! 

تلاشگران شور آفرینان وادی کوه

تلاشگران شور آفرینان وادی کوه
کوهنوردی یک روش زندگی ست/زندگی که قوی ترین عضو گروه به پای ضعیف ترین راه می رود.
راهی که بی حقوق است و رقابت بی معنا/ کوهی ها نیاز به کف و سوت ندارند.
منجی بی منت یکدیگرند / دل جوانان را به سنگ و صخره بند کرده، تا دل به ننگ نبندند.
مزد کوهیان معراج روح است و تشویقشان نوازش باد / قانونشان عشق است و قانون گذارش معشوق.
عشق به طبعیت عشق به زندگی ست / و زندگی تجلی عشق است و مرگ آنجاست که عشق نیست.
و این باور ما نیست زندگی ماست.


و برای هدیه فایل بزرگ عکس به ادرس زیر مراجعه فرمایید
http://upcity.ir/images/50071173075778376424.jpg
    مدتی است خاطرات، فعالیت، غم و شادی و تصاویر پاک باختگان کوهستان را از نظر می گذرانم. چیزی که از همه چیز بیشتر آزار دهنده، به چشم می خورد. روحیه "زنده کش مرده پرستی ست غمگساری. منتظریم برای اشک ریختن، کیلومترها راه می رویم تا یادی کنی بی روح در کنار کسانی که تا دیروز روز شمار مرگ بودند. غافل از اینکه همین انسان تا چندی قبل در این دنیای وانفسا به سختی هوا را به ریه می کشاند، محتاج یک تلفن یک پیام و... بود.
کم نیست و نبود عزیزانی که هنوز در قید حیات هستند و تاًثیری به سزایی در روند رشد کوهنوردی کشور داشته اند، که با هزاران تاًسف یا از یاد رفته اند. یا از یاد برده اند. یا خواستند از یاد بروند. حیف از تاًثیری که می تواند این افکار، اندیشه پاک و تجربه داشته باشد. اما این عزیزان یادشان و به سرعت نامشان نیز به بوته ی فراموشی سپرده می شود. این تفکر آزار دهنده باعث شد بعد پرواز مهدی عمیدی دیگه دستم به قلم ناید. بارها چیزی نوشتم اما دلخوری کشنده باعث شد کناری بیندازم... سر در عکس ها داشتم. می توانستم برای هر کدام صفحاتی را سیاه کنم. دلخور خود شدم و همه که چرا بقیه را نمی یابم. دریغ از یک پاره خط، عکس و یادی....

تعدادی از عکس ها را با محبت دوستان یافتم، بعضی هم یا نبود یا فراموش شد برای ارسال. به نظم در آوردم تا شاید یادی باشد ماندگار از این بزرگان تاریخ ساز بلکه بدانند در قلب ما جای ویژه دارند و بدانند اگر رشد، آموزش و... بوده حتماً جسارت و از خود گذشتگی این عزیزان اثری ویژه داشته. حیف یافتن عکس تعدادی مهربان میسر نشد که اگر بود می شد یادی جانانه کرد از اینها  که نیافتم از جمله زنده یاد حراستی و عزیزی  و...که امید مرا ببخشایند.

ادامه نوشته