قیصر امین پور
رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا میبیند
از دور میگوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس میکنم
از روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
- از تو چه پنهان -
با سنگها آواز میخوانم
و قدر بعضی لحظهها را خوب میدانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم
حس میکنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر میشد بگویم
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر میپرستم
از جمله دیشب هم
دیگرتر از شبهای بیرحمانه دیگر بود:
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جورابهایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفشهایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامهها را زیر و رو کردمو سطر سطر نامهها را
دنبال آن افسانهی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی از نامههایم
بوی غریب و مبهمی میداد
انگار
از لابه لای کاغذ تا خوردهی نامه
بوی تمام یاسهای آسمانی
احساس میشد
دیشب دوباره
بی تاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیبهایم را
از پارههای ابر پر کردم
جای شما خالی!
یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد
یک پاره از مهتاب خوردم
دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سالها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوستتر دارم
دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمیدانم
گاهی برای یادبود لحظهای کوچک
یک روز کامل جشن میگیرم
گاهی
صد بار در یک روز میمیرم
حتی
یک شاخه از محبوبههای شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی میکند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی میکند
اما
غیر از همین حسها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است
قیصر امین پور
زندگینامه قیصر به روایت دانشنامه ویکیپدیا
قیصر امینپور (۱۳۳۸ - ۱۳۸۶) شاعر معاصر ایرانی. او در سال ۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیر گزار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعر ِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر میگرفت.
قیصر امینپور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در گتوند ادامه داد و در سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد.
قیصر امینپور، در سال ۶۳ بار دیگر و این بار در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال ۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال ۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد. او که در سال ۱۳۷۶ خورشیدی موفق به دریافت مدرک دکترا از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد، بعدها رساله خود با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» را در قالب کتاب منتشر کرد.[۱]
از وی در زمینههایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شدهاست که به آنها اشاره میکنیم: طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)، منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)، مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)، بیبال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰) و به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
از دیگر آثار قیصر امینپور، میتوان به مجموعه شعر «آینههای ناگهان» ۱۳۷۲، «گزینه اشعار» (۱۳۷۸، مروارید) و مجموعه شعر «گلها همــه آفتابگرداناند» (۱۳۸۰، مروارید)،«دستور زبان عشق» (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد. «دستور زبان عشق» آخریندفتر شعر قیصر امین پور، تابستان امسال در تهران منتشر شد و بر اساس گزارشها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
نمونه اشعار
دستور زبان عشق
دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آيا به دل دستور داد؟
می توان آيا به دريا حكم كرد
كه دلت را يادی از ساحل مباد؟
موج را آيا توان فرمود: ايست!
باد را فرمود: بايد ايستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تيغ تيز را
در كف مستی نمی بايست داد
مرگ
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماریهای مختلف رنج میبرد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سهشنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت.