ميان ِ آفتاب هاي ِ تو
زيبايي تو
لنگري ست
نگاهت
شكست ستم گري ست
و چشمانت با من گفتند
كه فردا
روز ِ ديگري ست.
ميان ِ آفتاب هاي ِ تو
زيبايي تو
لنگري ست
نگاهت
شكست ستم گري ست
و چشمانت با من گفتند
كه فردا
روز ِ ديگري ست.
سلام
این چند روزه قرارش بریده. فقط منتظره غروب بشه و بزنه بیرون یاد کودکی خودم افتادم ، که اون موقع ها آتیش می سوزوندم و به هدفم می رسیدم.
مانعی براش نبودم و خط به او ندادیم فقط وادارش کردیم اخبار رو ببینه و انتخاب کنه روزها دوید و حاصل کار گرفتگی گلویش بود و بغض که فرو می داد اگه نشه بد می شه نه؟
"خوب نه تو تلاشتو رو کردی مهم آگاهی است که به اون رسیدید. " نزدیکای رو آزمون نگران نشسته بود،و نگران دو روز بعد بود خطاب به اون گفتم "می خواهی یعنی دوست داشتی رای بدی بلادرنگ گفت خوب آره ولی نمی شه حالا برا من زوده.
به پاس تلاشش رای خود را به اون هدیه کردم دل تو دلش نبود چند بار زنگ زد تا رسیدم و رفتیم.
با چشمان تیز بینش همه رو می پایید تا رسید به سیاه پوشی که شناسنامه رو تحویل می گرفت و با نگاهی همراه با سوء ظن همه رو می پایید....
برگه رو که داد با همون خط میخی نوشت....
سهیم شد در انتخابی چهار به یک که ای کاش 60 به یک بود که چقدر زیبا می شد.
بگذریم