سفر نامه درد

Bittersweet.. (In Farsi)


من در سفرم که در تاریخ 10 ژوئن به اسلام آباد داشتم، برای اولین بار با یک گروه کوهنورد ایرانی ملاقات کردم. ما جواز کوهنوردی و کمپینگ رو با هم به اشتراک گذاشتیم.و همگی نشستیم و در مورد چگونگی حمل و نقل در اسکاردو صحبت کردیم. یکی از کوهنوردهای تیم ما باید ویزایش را تمدید می کرد و دیگری کوله اش را هنوز دریافت نکرده بود. من تصور می کردم که گروه ایرانی ها نخواهند که منتظر بمانند و قصد داشته باشند که هر چه زودتر به سمت کوه حرکت کنند ولی بزودی متوجه شدم که این گروه ترکیبی از مردهای خوش قلب ، مهربان و دلسوز دیگران می باشند. من از آنها پرسیدم که آیا برایشان امکان پذیر هست که چند روزی را صبر کنند و آیدین بلافاصله جواب داد: هیچ ایرادی نداره ما منتظر می مانیم تا شما به کارهایتان رسیدگی کنید. این سفر سختی های زیادی داشت تا با آنها مقابله کنیم. ما مشکلات خاص جواز کوهنوردی را داشتیم. ما به جای پرواز به اسکاردو باید رانندگی می کردیم. ولیکن ما تمامی مسائل و مشکلات را بصورت گروهی حل کردیم که این جای شگفتی داشت برای آدمهایی که فقط چند هفته با هم بودند. زندگی کمپی با پسرها فوق العاده بود. من یاد گرفته بودم که چطوری به فارسی بگم غذا رو بده و ممنونم و در مقابل من هم یکسری اصطلاحات عامیانه با لهجه کالیفرنیایی به آنها یاد داده بودم. آنها خوراکی های زیادی از ایران آورده بودند، پنیر، گوشت، ترشی سبزیجات، ماست، میوه خشک و آجیل. همه ی اینها غذایی بود که آنها براساس مدت زمان سفرشان با خود آورده بودند و نیازی به اشتراک گذاشتن نبود ولی آنها بسیار بخشنده بودند و می خواستند که ما احساس راحتی کنیم و خوراکی های محلی آنها را بچشیم. بچه ها تمامی آنچه را که داشتند به ما تعارف کردند تا بخوریم. آنها این روحیه ی بخشندگی را در طبیعت و در کوه را هم از خودشان نشان دادند. یکی از کوهنوردهای تیم ما در کمپ یک دچار صانحه شد. او در یکی از مسیرهای کوهنوردی به زمین افتاد و پایش در 6 قسمت شکسته شد. مجتبی از کمپ سه به کمپ یک پایین آمد. او با اینکه خسته بود به برایان کمک کرد تا او را پایین ببریم و حتی یکسری از تجهیزات کوهنوردیش را به گروه ما قرض داد تا بتوانیم عملیات نجات را به پایان برسانیم. در این دنیا من بسیار خوش شانس بودم که در جاهای مختلفی زندگی کنم و آدمهای متفاوتی را نیز ملاقات کنم. یکسری خوب ، یکسری بد و در موارد بسیار نادر پیش می آید که افرادی را ببینی که حس خوب و بسیار قوی در تو ایجاد کنند مثل یک نور روشن شادمانی. این گروه از افراد بسیار کم هستند و اینها همان آدمهای خاصی هستند که دنیا را به مکانی بهتر برای زندگی کردن برای ما تبدیل می کنند. اینقدر تعداداین افراد خاص روی زمین کم هست که از دست دادن حتی تعداد کمی از آنها اثرات منفی عظیمی بر بقیه ما خواهد گذاشت. آیدین، مجتبی و پویا جزو همان آدمهای کمیاب محسوب می شوند. دنیا دلتنگ این روحهای خوب و جوان خواهد شد و من هم دلتنگشان خواهم شد. آنها دوستهای من شده بودند و من بخاطر از دست دادنشان بسیار ناراحتم. من با خانواده و دوستان این عزیزان بسیار همدردی می کنم. کل گروه کوهنوردان ایرانی نمایش بسیار خوبی از استعداد و شخصیت این افراد بود که منعکس کننده کشوری بود که از آن می آمدند.

Posted 27th July by Scott Powrie


        

 

برنامه جنگلی زنجان گیلان – آب بر شفت

برنامه جنگلی زنجان گیلان آب بر شفت

جنگلي هستي تواي ....جنگلي روئيده آزاد


    


زيتونُ سبزهِ همانُ يادِ خوشِ صلح در دل. رود خنيانگر قزل اوزن همان رود و حسرت  بي آبي همان. آب بر همان شهرِ در سكوت و خلوت صبح. قهوه خانه همان طورُ ديوارها شكسته ترُ پيرزن خميده ترُ بي حوصله. ياران همان يارانُ بر كاكل بعضي گَرد سپيدي پيدا.

 دل ها همان دل اما عاشق ترُ شوريده تر. جوان ها افزون ترُ شوق تجربه نو بيشتر.

بگذار هفته ها آنچنان كه بايد بگذرند،/نه با ابرهاي غبار آلود باران زا ،/كه با يقين خالص آفتاب

 و بادهاي ملايم روان/ با عشقي كه ميان ما در تب و تاب است/ در اين جنگل هاي سبز بيقرار

زيبايي عشق /  با تو به تنهايي كافيست

برگرفته از گزارش های اجرایی http://safarnamehkooh.blogfa.com/

 مدت سفر از15 آبان ماه الی17 آبان ماه 1392

 دسترسی به منطقه:

از طریق اتوبان قزوین رشت، بعد از شهر منجیل زیر سد سفید و آخرین تونل سمت چپ(از جاده اصلی زیر گذر دارد) 5 کیلومتر مانده به رودبار با عبور از پل فلزی به سمت گیلوان حدود 30 کیلومتر، بعد22 کیلومتر تا شهرستان آب بر (نرسیده به فلکه اول شهر سمت راست قهوخانه ی عمو قربان) مسیر آسفالته از تهران بطور متوسط حدود 6 ساعت زمان لازم است.

دوستان نواحی غربی کشور می توانند از طریق جاده جدید و زیبای زنجان، تهم به منطقه طارم و سپس آب بر برسند. با صرف زمان حداکثر از زنجان 2 ساعت.

از شهر آب بر با وانت به ارتفاعات و گردنه حدود 25 کیلومتر راه خاکی بد فرم

بازگشت: شهر گشت رودخان توابع فومن، اتوبان رشت تهران ساعت برگشت حدود 12 ظهر روز جمعه 17 آبان ماه

 روز شمار سفر:

روز اول چهارشنبه 15آبان:

 توضیحات سرپرست برنامه، چک کوله ها تقسیم مسئولیت ها و چادر ها، حرکت با وانت  22 کیلومتر به ارتفاعات طالش. نرمش آغاز راه پیمایی، یک ساعت راه مالرو به گردنه، برداشتن آب، رسیدن به ییلاق جمال آباد، حرکت به سمت شمال سپس حرکت از روی خط الراس تا کمپ حدود 5 ساعت عموماٌ سرازیری شب مانی در کنار کلبه ی جنگلی، چشمه در دسترس.

روز دوم پنجشنبه 15آبان: 

حدود شش ساعت مسیر کاملا جنگلی و رو به پایین  همراه با مناظر دلفریب محل اسکان در قلب جنگل برنا  با رقص شعله ی آتش

روز سوم جمعه 16آبان:

5  ساعت راه پیمایی، از میان جنگل بکر و زیبا و رسیدن به روستای "[جعفر سرا" حومه گشت رودخان

 سرویس اختصاصی

وسلیه ایاب ذهاب از تهران به تهران ( با اتوبوس معمولی بنز مرتب)

 تخصیص راهنما و مربی مجرب با GPS،

 آموزش گام برداری، برپایی کمپ و زندگی در ارتفاع،

 کار با جی پی اس، به همراه توضیحات در طول برنامه و...

تخصیص خودرو وانت از آب بر به ارتفاعات(گردنه دیزاب)

همراه داشتن بسته امدادی

اهدا لوح شرکت در برنامه به همراه هدیه

بیمه حوادث با دیه کامل

تخصیص یک وعذده صبحانه

مواردی که جزو سرویس نمی باشند:

تغذیه طول برنامه

حمل بار، تخصیص چادر طول  برنامه

تخصیص چادر و وسایل

ثبت نام 

هزینه هر نفر:

 واریز مبلغ 100هزار تومان به شماره کارت صادرات 6037691117389734 یا 6221061034891574 بنام محمد حسن نجاریان. لطفا شماره فیش را به شماره 09121052165 یا میل Najjarian98@Yahoo.Com ارسال فرمایید.

 مشخصات فردی برای ثبت نام و صدور بیمه

نام نام خانوادگینام پدر سال تولد /کد ملی / شماره شناسنامه / شماره تماس (موبایل و ثابت( 
 
شماره  فیش واریزی مبلغ

محدودیت سنی:
ندارد. (با در نظر گرفتن سه روز کوه پیمایی و کوله کشی)

درجه مسیر: کوهنوردی، نوع مسیر کوهنوردی و عبور از شیب تند به پایین/ و کوله کشی

وسایل مور نیاز

   کوله مناسب با روکش ضد آب، البسه گرم و (لایه یک)، بادگیر و شلوار مناسب، چادر ضد آب و سبک، باتون یک جفت، یخ شکن 4 شاخه 7 گوهر یک جفت(برای عبور از شیب های گِلی)، کیسه خواب و زیرانداز، پانچو،کلاه، دستکش نازک و گرم، کفش مناسب ترکینگ،عینک آفتابی،چراغ گاز ایپی،با یک کپسول، ظروف غذا (قابلمه،کتری، لیوان، قاشق و...)، امداد و وسایل پانسمان، داروی شخصی، زانو بند، کیت بقا (فندک، کبریت در نایلون، چاقو، نخ سوزن، پتو نجات، قرص یا پودر کُلر و...)،ظرف یا قمقمه آب، چراغ پیشانی با باطری مناسب الکالاین، طناب انفرادی و کارابین

تغذیه

چهارشنبه  صبحانه، ناهار و شام شخصی

پنجشنبه  صبحانه، ناهار و شام

جمعه صبحانه و حدود ساعت 11 برنامه تمام در روستاي جعفر سرا از حومه گشت رودخان

تنقلات:

نوشیدنی گرم و سرد، شکلات، بیسکویت و تنقلات متنوع و قندی، هر نفر دو عدد سیب زمینی متوسط، نان 4 عدد

وضعیت آب در منطقه:

روز اول: بعد از حرکت 1 ساعت بعد چشمه، از محل دیزاب تا چشمه ی بعد حدود 4 ساعت

روز بعد 5 ساعت بعد چشمه

روز آخر 4 ساعت بعد به کلبه

تذکر

امکان تهیه تغذیه و... فقط در شهر آب بر امکان پذیر است.

امکان شب مانی در شهر آب بر مهیا ست قهوخانه دارای آلاچیق (هزینه شب مانی شخصی)

قابل توجه دوستاني كه در سفرهاي قبلي همراه تيم بوده اند.

اين برنامه سبك تر از دو برنامه قبلي(قلعه رودخان و آسمان كوه ماسوله مي باشد)

موارد ضروری:

داشتن آمادگی جسمانی مناسب، عبور از شیب  و کوه پیمایی

آمادگی حمل بار شخصی در مدت دو و نیم روز

 داشتن کارت بیمه ورزشی سال 92

همراه داشتن کارت مشخصات فردی، بیمه، گروه خون، داروی شخصی

نداشتن حساسیت زندگی در چادر


موزو انشا : عزدواج!

نام : كمال
كلاس : دبستان
موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.
تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند.
در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.

از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم
اشق است !

اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند. همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي داييمختار با پدر خانومش حرفش بشود دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!

 اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان!

البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است!                                                                                                                     اين بود انشاي من

 

مسلط شویم


زیباترین ایمیلی که در عمرم خواند....پند آموزترین
 
 
بادقت بخوانید بخاطرعزیزانتان
نیکوس کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند ، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند . اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد .
او می گوید : (( بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن  ، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است
اگرپوسته تخم مرغی که ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد به شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد
 
نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد
بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند اینقدر آنها را یاری نکنید
 
هیچ وقت نگران شکست ها ی فرزندان خود نباشید ، چراکه همان شکست شاید ، رهگشای موفقیت و درخشش او باشد .
 
 
هیچ گاه بار مسئو لیت کسی را به دوش نکشید .
جلوی تحقیر شدن او را نگیرید .
آسیب های او را به جان نخرید .
بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند .
 
 
دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را ، از خاک در نیاورید .
 
پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به                                  بیرون می کشد را ، پاره نکنید .
 
پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید  ، نشکنید .
 
چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن ها خراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید .
 
 
گاه تنها تماشا کردن این صحنه ها کافی است .
 
بر خودخواهی های خود غلبه کنیم
 
بر حس مالکیت خود
 
بر طمع خود
 
بر زیاده خواهی ها
 
و
 
عواطف آسیب رسان خود
 
مسلط شویم
 
و دریچه های خیر را به روی فرزندانمان بگشاییم .
به امید شکوفایی عزیزانمان
 

: نتیجه تحقیقات پرفسور سمیعی

   ساختار کوچک هیپوتالاموس در مغز ماده ی آزاد کننده ی هورمونی را ترشح می کند   به نام کورتیکوتروفین ...این ماده به همراه هورمونش وظیفه ی تامین انرژی لاز م بدن   برای مقابله با استرس و شرایط بحران اضطراب را دارد ...    در واقع همان چیزی ست که به بدن کمک می کند بتواند مدیریت هیجان داشته      باشد...اما عمر این ماده فقط یک سال است و گاهی به صورت خودکار درمغز ترشح  می شود .        پروفسور سمیعی تحقیقاتی انجام داد برای دانستن این مطلب که چه چیزهایی باعث     ترشح بیشتر این ماده در برخی افراد و یا قطع و تاخیر ترشح درفرد دیگر میشود         ...نتیجه تحقیقات چندی پیش در سایت پروفسور سمیعی منتشر شد .
.   
نتیجه ی تحقیقات برای علم روانشناسی بینظیربود و بسیار جالب :
۱.وقتی شما از منظره ای یا دیدن چیزی لذت می برید و از آن به صورت کلامی
 تعریف م کنید و اهل به به و چه چه کردن هستید میزان ترشح این ماده در مغز
افزایش می یابد .
۲.وقتی شما یک پارچه .گلبرگ گل یا چیزی لطیف را لمس می کنید و احساس
خوشایندی دارید میزان ترشح این ماده در مغز افزایش می یابد ...
۳.وقتی شما دست می زنید یا همان به اصطلاح کف می زنید حتی وقتی دریک
کنفرانس حضور دارید و یا در یک مهمانی و حتی به مدت زمانی کوتاه میزان ترشح
 این ماده را در مغز افزایش می دهید ...
 پس درود بر آنها که از هر چیز لذت بخش که می بینند و حس می کنند تعریف می کنند !
درود برآنها که عادت دارند چشمهایشان را پر کنند از زیبایی های بی نظیر طبیعت !
درو دبر آنها که وقتی قرار است کف بزنند به افتخار کسی  بی رمق و رفع تکلیف این کار را نمی کنند!
چقدر خوب که بدانیم رفتار ما و لذت های ما چه بصری و چه لمسی باعث می شود بدن در کنترل هیجانات و استرس های  روزهای بعد ذخیره های مفیدی اندوخته کند ....و باعث ترشح بیشتر ماده های موثر مغز در آرامشمان شود ....
پس یادت باشد :
لذت هایت را به زبا ن بیاور مغزت هوشیارانه آن را دریافت می کند وبه کار می برد